نامه ای از پدر به پسر.....
در راه اطاعت خداوند کوشش کن و از عقوبتش بترس و از خشمش بیمناک باش که او جز به نیکوکاری فرمان نداده است و تو را جز از زشتکاری نهی نکرده است. ای پسرم، من تو را از دنیا آگاه کردم و از تحول آن و نابودی و دست به دست شدنش و تو را از آن جهان خبر دادم و از آنچه برای اهل آن فراهم است برای تو در اینباره (هر دو جهان) مثالها زدم تا از آنها پند گیری و بر اصول آنها گام برداری. همانا داستان آنان که دنیا را آزمودند و شناختند، چونان مسافرانی است که در منزلگاهی قحطیزده و بیآب و گیاه منزل دارند و به منطقهای سبز، خرم و پرآب و گیاه عزم رفتن میکنند، پس مشکلات راه و جدایی دوستان را تحمل میکنند و نیز سختی سفر و ناگواری غذا را تا به جایگاه وسیع قدم گذارند و به منزلگاه امنشان. از تمام سختیهای طول سفر احساس ناراحتی ندارند و هزینهی مصرفشده را تاوان نمیبینند. هیچ چیزی برایشان دوستداشتنیتر از آن نیست که آنان را به منزلشان نزدیکتر کند و به محل آرامششان برساند. اما داستان کسانی که به این دنیا و زیباییهای آن فریفته شدند، همانند گروهی است که در منزلگاهی سبز، خرم و پرنعمت بودند و از آنجا به سوی محلی خشک، خراب و بیآب و گیاه بار سفر میبندند و چیزی برایشان ناخوشایندتر و سختتر نیست، از جدایی از جایگاهی که در آن بودند و رفتن به منزلگاهی که به سوی آن میروند و به سویش در حرکتاند. ای پسرم، خود را میزان بین خود و دیگران قرار ده، پس آنچه برای خود دوست میداری، برای دیگران هم دوست بدار و آنچه بر خود نمیپسندی، بر دیگران هم مپسند. بر کسی ستم مکن، همان گونه که دوست نداری بر تو ستم شود. نیکی کن، همان گونه که دوست میداری به تو نیکی کنند و آنچه برای دیگران زشت میدانی، برای خود نیز زشت بشمار. از مردم برای خود آن را راضی باش که از خود برای آنان راضی هستی .
برای دیدن ادامه محتوا روی ادامه نوشته کلیک کنید.....
در راه اطاعت خداوند کوشش کن و از عقوبتش بترس و از خشمش بیمناک باش که او جز به نیکوکاری فرمان نداده است و تو را جز از زشتکاری نهی نکرده است. ای پسرم، من تو را از دنیا آگاه کردم و از تحول آن و نابودی و دست به دست شدنش و تو را از آن جهان خبر دادم و از آنچه برای اهل آن فراهم است برای تو در اینباره (هر دو جهان) مثالها زدم تا از آنها پند گیری و بر اصول آنها گام برداری. همانا داستان آنان که دنیا را آزمودند و شناختند، چونان مسافرانی است که در منزلگاهی قحطیزده و بیآب و گیاه منزل دارند و به منطقهای سبز، خرم و پرآب و گیاه عزم رفتن میکنند، پس مشکلات راه و جدایی دوستان را تحمل میکنند و نیز سختی سفر و ناگواری غذا را تا به جایگاه وسیع قدم گذارند و به منزلگاه امنشان. از تمام سختیهای طول سفر احساس ناراحتی ندارند و هزینهی مصرفشده را تاوان نمیبینند. هیچ چیزی برایشان دوستداشتنیتر از آن نیست که آنان را به منزلشان نزدیکتر کند و به محل آرامششان برساند. اما داستان کسانی که به این دنیا و زیباییهای آن فریفته شدند، همانند گروهی است که در منزلگاهی سبز، خرم و پرنعمت بودند و از آنجا به سوی محلی خشک، خراب و بیآب و گیاه بار سفر میبندند و چیزی برایشان ناخوشایندتر و سختتر نیست، از جدایی از جایگاهی که در آن بودند و رفتن به منزلگاهی که به سوی آن میروند و به سویش در حرکتاند. ای پسرم، خود را میزان بین خود و دیگران قرار ده، پس آنچه برای خود دوست میداری، برای دیگران هم دوست بدار و آنچه بر خود نمیپسندی، بر دیگران هم مپسند. بر کسی ستم مکن، همان گونه که دوست نداری بر تو ستم شود. نیکی کن، همان گونه که دوست میداری به تو نیکی کنند و آنچه برای دیگران زشت میدانی، برای خود نیز زشت بشمار. از مردم برای خود آن را راضی باش که از خود برای آنان راضی هستی . آنچه نمیدانی نگو، اگرچه دانستههایت اندک باشد و آنچه دوست نمیداری به تو نسبت دهند، دربارهی دیگران مگوی. بدان که خودبزرگبینی و غرور مخالف است با صواب و راستی و آفت عقل است، پس کوشش کن تا جایی که در توان داری و در امور مادی خزانهدار دیگران مباش آنگاه که به راه راست هدایت شدی، در برابر پروردگارت چندانکه توانی فروتن باش. بدان که در پیشِ رویِ تو راهی طولانی است با سختی بسیار و در این راه، از جستجوکردن صحیح بینیاز نیستی. توشه به اندازهی نیاز بردار به نحوی که بارت سبک باشد. بیش از توان خود بار بر دوش منه که سنگینی آن (گناهان و ثروت) بر گردنت بار میشود . اگر مستمندی را یافتی که توان حمل توشهات را تا روز قیامت دارد و در فردای قیامت، آن را به تو پس میدهد، در زمانیکه به آن نیازمندی، چنین کسی را غنیمت شمار و این بار (مال دنیا) را بر دوش او بگذار. توشهی او را افزون کن درحالیکه به این کار قادری. بسا روزی در جستجوی چنین فردی باشی، ولی پیدایش نکنی. غنیمت دان کسی را که در روز ثروتمندیات از تو وام میخواهد تا در روز سختی و نیازمندی به تو بازگرداند. بدان که در پیشِ رویت گردنهی صعبالعبوری هست. آن که سبکبار است از آن که گرانبار است، حال نیکوتری دارد و آن که سست است حالش بدتر از شتابگیرنده است و محل فرودآمدنت در آن مسیر ناگزیر یا بر بهشت، یا بر دوزخ است، پس پیش از فرودآمدنت برای خود جایی [در بهشت] طلب کن و جایگاه خود را پیش از آمدنت آماده کن که پس از مرگ، تدارک ازدسترفته ممکن نیست و راه بازگشت به دنیا بسته است. بدان! آن که گنجهای آسمانها و زمین در دست اوست، به تو اجازه داده است که دعا کنی و اجابت دعایت را بر عهده گرفته است. تو را فرمان داده است که از او بخواهی تا عطا کند و از او رحمت طلب کنی تا ببخشاید. میان خودش و تو چیزی را قرار نداده است که تو را از او بازدارد و تو را مجبور نساخته است که به شفیع یا واسطهای پناه ببری. اگر گناه کردی، از توبه منعت نکرده است و در کیفر تو شتاب نداشته است و در توبه و بازگشتْ تو را سرزنش نکرده است و آنجا که سزاوار رسوا شدنی، رسوایت نساخته است و در پذیرش توبه موانع سختی را بر سر راهت ننهاده است. در باب گناهان با تو مناقشه نمیکند و از رحمت خویش ناامیدت نکرده است، بل خودداری تو از گناه را نیکی و حسنه دیده است هر گناه تو را یک گناه به حساب آورده و هر نیکیات را ده برابر حساب کرده است و درِ توبه و بازگشت را به روی تو گشوده است. هر گاه او را بخوانی، ندایت را میشنود و چون با او مناجات کنی، نجوایت را میداند، پس حاجت خود را با او میگویی و راز دل را با او در میان میگذاری و از اندوه خویش به او شکایت میکنی و چارهی گرفتاری خویش را از او میخواهی و در کارها از او یاری میطلبی. از گنجینههای رحمت او چیزهایی را میخواهی که جز او کسی قادر به پرداخت آن نیست، [مانند] افزونی عمر و سلامت تن و گشایش روزی. پس کلید گنجینههای رحمتش را به دست تو سپرده است که به تو اجازه داده است از اودرخواست کنی. هر گاه بخواهی، با دعا درهای رحمت و نعمت را به روی خود میگشایی و بارش باران رحمتش را طلب میکنی، پس تأخیر در اجابت دعا ناامیدت نکند؛ زیرا عطا و بخشش الهی به اندازهی نیت است. بسا اجابت دعا را به تأخیر اندازد تا پاداش دعاکننده افزون شود و عطای بخشنده (خداوند) بیشتر شود. بسا چیزی را بخواهی و به تو داده نشود، ولی بهتر از آن در دنیا یا آخرت به تو عنایت شود یا شاید چیزی را از تو دور کنند که به سودت باشد. بسا خواستهای را طلب کنی که مایهی هلاکت دین تو شود، اگر آن را به تو بدهند. پسْ از خداوند چیزی بخواه که زیباییاش برای تو باقی مانَد و رنج و مشقت آن از تو دور باشد که ثروت برای تو نمیماند و تو هم برای او باقی نمیمانی. پسرم، بدان که تو برای آخرت آفریده شدهای، نه برای دنیا و بدان که برای فنا آفریده شدهای، نه برای بقا و برای مرگ آفریده شدهای، نه برای زندگی جاودانه. بدان! تو در منزلی هستی که باید از آن کوچ کنی و در جایی که باید زاد و توشه از آن برگیرى و در راهى هستى که پایانش آخرت است. تو شکار مرگی هستی که گریزنده از آن نجات نمییابد و از دست جویندهاش بیرون نمیرود و سرانجام او را میگیرد. بنابراین، از مرگ بترس که تو را دربرگیرد، در زمانیکه تو به گناه سرگرمی، [و] با خود در باب توبه از آن گناه سخن میگویی اما ورود مرگ سبب جدایی تو و توبه شود [که] در این صورت، خود را به هلاکت انداختهای. ضرورت یاد مرگ پسرم، از مرگ بسیار یاد کن و یاد کن از آنچه به سویش مى روى و پس از مرگ در آن قرار میگیری. تا [اینکه] وقتی مرگت فرامیرسد، خود را از هر جهت مهیا کرده باشی و برای مرگ کمر بسته باشی. مبادا ناگهان بر تو وارد شود و متحیرت گذارد. مبادا دلبستگی فراوان دنیاپرستان به دنیا تو را بفریبد و [نیز] تهاجم حریصانهشان به آن. خداوند تو را از آن [دنیای آلوده] خبر داده است و دنیا نیز از وضع خود تو را باخبر کرده است و خداوند زشتیهای آن را برای تو آشکار کرده است. جز این نیست که دنیاپرستان سگهای پارسکننده و شکارکنندگانی درنده و خطرناکاند. برخی بر برخی حمله میبرند و نیرومندشان ناتوانشان را میخورد و بزرگترشان کوچکترشان را مقهور و مغلوب میکند. گروهی از دنیاپرستان چهارپایانی دستوپابستهاند و گروهی دیگر رها شدهاند. عقل خود را از دست دادهاند و در راه ناروشنی قدم نهادهاند، در چراگاهی پر از آفات [و] در سرزمینی که قدم در آنجا قراری ندارد، نه چوپانی دارند که به کارشان برسد و نه چرانندهای که به چراگاهشان بَرَد. دنیا آنان را به جادهی کوری کشانده و چشمشان را از دیدن نشانههای هدایت بسته است. در حیرت آن (جادهی دنیا) گمراه شدند و در نعمتش غرق شدند و آن (دنیا) را خدای خود گرفتند. دنیا آنان را بازی داده است و آنان با او بازی کردند و فراموش کردند، آنچه در پیشِ رو دارند. اندازه در طلب اندکی صبر کن، تاریکی کنار میرود. گویی مسافران به سرمنزل مقصود [صحنهی قیامت] رسیدهاند. امید است که شتابکنندهْ به کاروان برسد. بدان! آن که مرکب و سواریاش شب و روز است، او را میبرند، اگرچه ایستاده باشد و مسافت را طی میکند، اگرچه ایستاده یا در استراحت باشد. به یقین بدان که به آرزوهایت نمیرسی و بیش از آنچه مقرر شده است، عمر نخواهى کرد. حقا که تو به راه کسانی میروی که پیش از تو رفتهاند، پس در طلب دنیا فروتنی کن و در کسب و کار مدارا کن. بسا جستجو و تلاشی که موجب تلفشدن ثروت شود؛ که نه هر جویندهای یابنده است، و نه آن که کمتر میکوشد [حتماً] محروم میماند. خود را از هر پستی بلندتر ببین، گرچه (آن پستی) تو را به آرزوهایت برساند؛ که در عوض آنچه از کرامت خود میبخشی ، معادلی نخواهی یافت. بندهی دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است. آن نیکى که با شرّ و بدى به دست آید، نیکى نیست و آسایشى که جز به مشقت به دست نیاید، آسایش نخواهد بود. مبادا مرکبهای طمع تو را به حرکت درآورد و تو را به سرچشمهی هلاکت وارد سازد. اگر بتوانی [کاری کنی که] میان خداوند و خودت ولینعمتی نباشد، چنان کن؛ که تو نصیب خود را خواهی یافت و سهم خویش را دریافت خواهی کرد. نعمت اندکی که از خدای سبحان نصیب تو میشود، بیشتر و گرامیتر است، از نعمت فراوانی که از خلق خدا میرسد، گرچه هر دو از ناحیهی خداست. سفارشهای گوناگون دیگر آنچه با سکوت از دست دادهای، جبرانش آسانتر است، از به دست آوردن آنچه با گفتن از کف دادهای. حفظ آنچه در ظرف است، جز با محکمبستن درِ آن نیست و حفظ آنچه در اختیار توست، نزد من محبوبتر است، از طلب آنچه در دست دیگری است. تلخی ناامیدی بهتر است، از خواستن آن از دست مردم و تنگدستی عفیفانه، بهتر از ثروتهایی است که با گناهان به دست میآید. مرد برای حفظ سِرّ خود تواناتر است. بسا تلاشکنندهای که به زیان خود میکوشد. کسی که فراوان گوید، یاوهگو میشود و آن کس که بیندیشد، بینا میشود. با نیکان همنشین باش، تا از آنان باشی. و از اهل شرّ و بدی دوری گزین تااز شرّشان دور باشی. چه طعام زشتی است، طعام حرام. ستمکردن بر ضعیف بدترین ستم است. آنجا که مدارا درشتی به حساب آید، به جای مدارا درشتی کن. بسا که درمان درد افزاید و بسا که بیماری درمان باشد. بسا آن که اهل اندرز نیست، اندرز دهد و نصیحتکننده خیانت ورزد. مبادا بر آرزوها توکل و اعتماد کنی که آن کالای احمقان است. عقل به خاطر سپردن تجربههاست و بهترین تجربه همان است که تو را پند آموزد. فرصت را غنیمت دان، پیش از آنکه به غصهای بدل شود. هر جویندهای یابنده نیست و هر پنهانشدهای برنمیگردد. از نمونههای فساد و تباهی، نابودکردن توشهی راه و تباهکردن عاقبت است.