نامه ای از پدر به پسر.....
هر امری را پایانی است، آنچه بر تو مقدر شده است، خواهد آمد. تاجر خطر میکند و بسا [مال] اندک که بیش از [مال] فراوان رشد کند. نه در یاریدهندهی حقیر خیری است و نه در دوست متهم. با دنیا مادام که رام توست، مسامحه کن و به امید بیشترداشتن، مخاطره نکن. بپرهیز از آن که مرکب ستیزهجویی تو را بردارد و در گرداب هلاکت افکند. حقوق دوستان چون برادرت از تو جدا شد، تو پیوند دوستی برقرار کن اگر روی برگرداند، تو مهربانی کن چون بخل ورزید، تو بخشنده باش و چون دوری گزید، تو نزدیک شو. در زمان درشتخوییاش، تو نرمش داشته باش و به هنگام گناهش، عذر او را بپذیر، چنانکه گویی تو بندهی اویی و گویی او ولینعمت توست. مبادا در جایی نیکی کنی که نباید یا [نیکی کنی] به انسانهایی که سزاوار آن نیستند. دشمنِ دوست خود دوست مگیر؛ که با این کار با دوستت به دشمنى برخاسته اى. خیرخواهی را برای برادر دینیات بیشائبه و خالص کن، [اگرچه خیرخواهیات در نظر او] نیک باشد یا زشت. خشم خود را فروخور؛ که من جرعهاى شیرینعاقبتتر از آن ننوشیدهام و پایانى گواراتر از آن ندیدهام.
برای دیدن ادامه محتوا روی ادامه نوشته کلیک کنید.....
نامه ای از پدر به پسر.....
در راه اطاعت خداوند کوشش کن و از عقوبتش بترس و از خشمش بیمناک باش که او جز به نیکوکاری فرمان نداده است و تو را جز از زشتکاری نهی نکرده است. ای پسرم، من تو را از دنیا آگاه کردم و از تحول آن و نابودی و دست به دست شدنش و تو را از آن جهان خبر دادم و از آنچه برای اهل آن فراهم است برای تو در اینباره (هر دو جهان) مثالها زدم تا از آنها پند گیری و بر اصول آنها گام برداری. همانا داستان آنان که دنیا را آزمودند و شناختند، چونان مسافرانی است که در منزلگاهی قحطیزده و بیآب و گیاه منزل دارند و به منطقهای سبز، خرم و پرآب و گیاه عزم رفتن میکنند، پس مشکلات راه و جدایی دوستان را تحمل میکنند و نیز سختی سفر و ناگواری غذا را تا به جایگاه وسیع قدم گذارند و به منزلگاه امنشان. از تمام سختیهای طول سفر احساس ناراحتی ندارند و هزینهی مصرفشده را تاوان نمیبینند. هیچ چیزی برایشان دوستداشتنیتر از آن نیست که آنان را به منزلشان نزدیکتر کند و به محل آرامششان برساند. اما داستان کسانی که به این دنیا و زیباییهای آن فریفته شدند، همانند گروهی است که در منزلگاهی سبز، خرم و پرنعمت بودند و از آنجا به سوی محلی خشک، خراب و بیآب و گیاه بار سفر میبندند و چیزی برایشان ناخوشایندتر و سختتر نیست، از جدایی از جایگاهی که در آن بودند و رفتن به منزلگاهی که به سوی آن میروند و به سویش در حرکتاند. ای پسرم، خود را میزان بین خود و دیگران قرار ده، پس آنچه برای خود دوست میداری، برای دیگران هم دوست بدار و آنچه بر خود نمیپسندی، بر دیگران هم مپسند. بر کسی ستم مکن، همان گونه که دوست نداری بر تو ستم شود. نیکی کن، همان گونه که دوست میداری به تو نیکی کنند و آنچه برای دیگران زشت میدانی، برای خود نیز زشت بشمار. از مردم برای خود آن را راضی باش که از خود برای آنان راضی هستی .
برای دیدن ادامه محتوا روی ادامه نوشته کلیک کنید.....
نامه ای از پدر به پسر.....
نامه ۳۱
از وصایاى امام، علیهالسلام، به امام حسن مجتبى(ع) که این نامه را امام از سرزمین حاضرین هنگام بازگشت از صفین به او نوشته است: از پدری فانی و معترف به گذشت زمان که زندگی را پشت سر نهاده است. آن که در برابر روزگار تسلیم شده است، نکوهشکنندهی دنیاست، سکونتگزیده در مسکن مردگان و فردا، کوچکننده از آن، به فرزند خود که آرزومند چیزى است که به دست نیاید، روندهی راه هلاکشدگان، هدف بیماریها، گروگانی در دست روزگار، آماج مصیبتها، بندهی دنیا، تاجر فریب، وامدار مرگ، اسیر مردن، همپیمان غمها، همنشین اندوهها، هدف آفتها، زمینخوردهی شهوات و جانشین مردگان است. اما بعد، بر اساس آنچه برای من معلوم شده است، از رویگرداندن دنیا از من سرکشی روزگار بر من و رویآوردن آخرت به من، من را از یاد غیر خودم بازداشته و تمام اهتمامم را به سوى آخرت جلب کرده است و از آنجا که به خویشتن مشغولم، از غم غیر خود روى برتافتم. این وضع رأی مرا بازگردانید و از پیروی خواهش نفس مرا محافظت کرد و حقیقت کار را بر من آشکار کرد. مرا به مرحله اى رسانده است که سراسر جدى است و شوخى در آن راه ندارد و به صداقتی رسانده است که آمیخته به دروغ نیست. من تو را پارهای از خود، بل همهی خود یافتم، به گونهای که چون چیزی در تو رسد، به من رسیده است و چون مرگ به سراغت آید، به سراغ من آمده است. بدین جهت، به کار تو اهتمام ورزیدم، همان طور که به کار خود اهتمام داشتم. از این رو، به تو نامه نوشتم تا برایت پشتوانهای باشد، خواه من زنده باشم یا نباشم. من تو را به تقوای خدا سفارش میکنم اى فرزندم، و به ملازمت امر او و اینکه خانهی دل را با یاد او آباد سازی وبه ریسمان خدا چنگ زنی. کدام رشته استوارتر از رابطهی تو با خداست، اگر سررشتهی آن را در دست گیری؟
برای دیدن ادامه محتوا روی ادامه نوشته کلیک کنید.....
ََ....A letter from father to son
They have, therefore, been perplexed in its bewilderment and sunk in its pleasures. They took it as a god, so it played havoc with them. They, too, played with it and forgot what is beyond it. Amount on demand Darkness disappears gradually. Now it is as though travellers have got down and those who hasten will soon meet. Be informed, O my child, that everyone who is riding on the carriage of night and day is being carried by them even though he may be stationary; he is covering the distance even though he is staying and resting. Know with certainty that you cannot achieve your desire and exceed your destined life. You are on the track of those before you. Therefore, be humble in seeking and moderate in earning because often seeking leads to deprivation. Every seeker of livelihood does not get it [on his own], nor is everyone who is moderate in seeking is deprived. Keep yourself away from every low thing even though it may take you to your desired aims because you will not get any return for your own respect which you exhaust. Do not be the slave of others for Allah had made you free.
please click on
"ادامه نوشته"
to see full content
....A letter from father to son
Appreciate my advice, O my child, and be admonished that Whoever is the master of death is also the master of life, that the Creator causes death as well as gives life, that Whoever destroys is also the restorer of life, and that Whoever inflicts disease is also the one Who cures. This world continues in the way which Allah has made it with regard to its pleasures, trials, rewards on the Day of Judgement and all that He wishes and we do not know. If anything of this advice is not understood by you then attribute it to your ignorance of it because when you were first born, you were born ignorant. Thereafter, you acquired knowledge.
please click on
"ادامه نوشته"
to see full content
ََ....A letter from father to son
Advice to His Son al-Hassan ibn Ali (PBUH) He wrote him When He encamped at Al-hadirin on His Way Back from Siffin: From the father who is (shortly) to die, who acknowledges the hardships of times, who has turned away from life, who has submitted himself to the (calamities of) time, who realizes the evils of the world, who is living in the abodes of the dead and is due to depart from them any day. to the son who yearns for what is not to be achieved, who is treading the path of those who have died, who is the victim of ailments, who is entangled in the (worries of the ) days, who is a target of hardships, a slave of the world, a trader of its deception, a debtor of wishes, a prisoner of mortality, an ally of worries, a neighbor of griefs, a victim of distresses who has been overpowered by desires and a successor of the dead. Now (you should know that) what I have learned from the turning away of this world from me, the onslaught of time over me and the advancing of the next world towards me is enough to prevent me from remembering anyone except my soul and from thinking beyond myself. But when I confined myself to my own worries, leaving aside the worries of others, my intelligence saved me and protected me from my own desires. It clarified to me my affairs and led me to seriousness wherein there was no trickery and truth which was not tarnished by falsehood.
please click on
"ادامه نوشته"
to see full content
معیار 7 --- Criterion 7
و از مردم برای خود آن را راضی باش که از خود برای آنان راضی هستی.
and accept that from others which you like others to accept from you